Shelley Clark استاد جامعهشناسی جیمز مکگیل در دانشگاه مکگیل است. Matthew M. Brooks استادیار جامعهشناسی در دانشگاه ایالتی فلوریدا است.
دولت ترامپ اخیراً دستورالعملهای جدیدی برای وزارت ترابری صادر کرده است که به طور شگفتانگیزی هزینهکرد و زیرساختها را برای «جوامعی با نرخ ازدواج و زاد و ولد بالاتر از میانگین ملی» در اولویت قرار میدهد. به عبارت دیگر، جوامعی با خانوادههای سنتی بزرگ. ما میدانیم که احتمالاً به چه فکر میکنید: این بدان معناست که مناطق روستایی و شهرهای کوچک آمریکا - احتمالاً بدنه اصلی حامیان دونالد ترامپ - به طور نامتناسبی از این بودجه بهرهمند خواهند شد.
اما ممکن است کاملاً در اشتباه باشید.
بسیاری از آمریکاییها هنوز جوامع روستایی را به عنوان سنگرهای سنت تصور میکنند، جایی که ازدواج گسترده است و خانوادههای پرجمعیت فراوان هستند. یک ربع قرن پیش، این تصورات تا حد زیادی درست بود. اما دیگر اینطور نیست.
تحقیقات ما نشان میدهد که در طول سه دهه گذشته، در بین زنان 15 تا 44 ساله، نرخ ازدواج برای زنان روستایی بسیار سریعتر از همتایان شهری خود کاهش یافته است. بین سالهای 1988 و 2018، نسبت زنان روستایی متاهل از (55 درصد به 33 درصد کاهش یافت. ازدواج در بین زنان شهری نیز کاهش یافت، اما به میزان کمتری.
در عین حال، همخانگی به طور چشمگیری افزایش یافته و طلاق با سرعت کمتری در مناطق روستایی آمریکا کاهش یافته است. تا سال 2018، زنان روستایی بیشتر از زنان شهری در یک رابطه همخانگی غیررسمی بودند (19 درصد در مقابل 14 درصد). نسبت زنانی که هرگز ازدواج نکردهاند نیز به طور پیدرپی برای زنان روستایی و شهری افزایش یافته است. و اگرچه نسبت زنان شهری که هرگز ازدواج نمیکنند کمی بیشتر است، اما عمدتاً به این دلیل است که زنان شهری در سنین بالاتر ازدواج میکنند.
فرزندآوری در ایالات متحده به طور کلی کاهش یافته است، اما "افت زاد و ولد" در بین زنان روستایی بیشتر بوده است. اگرچه آنها هنوز کمی بیشتر از زنان شهری فرزند دارند، اما سهم بسیار بیشتری از کودکان روستایی (54 درصد) نسبت به کودکان شهری (45 درصد) خارج از ازدواج متولد میشوند. این یک تغییر قابل توجه نسبت به سالهای گذشته است. در سال 2002، عکس این موضوع صادق بود. این تحولات سریع در ازدواج و فرزندآوری خارج از ازدواج به توضیح این موضوع کمک میکند که چرا بسیاری از ساکنان و سیاستمداران روستایی تمایل دارند فکر کنند خانواده سنتی در معرض تهدید است.
این تغییرات در ازدواج و فرزندآوری ساختارهای خانوادگی را که کودکان در آن پرورش مییابند شکل میدهد، که پیامدهایی برای رفاه آنها دارد. در یک مطالعه آینده، ما نشان میدهیم که بین سالهای 2005 و 2022، نسبت کودکان روستایی که با دو والد متاهل زندگی میکنند، بیش از دو برابر نرخ کودکان شهری کاهش یافته است. کودکان سفیدپوست، سیاهپوست و اسپانیاییتبار در مناطق روستایی همگی تحت تأثیر این کاهش قرار گرفتند، در حالی که در همان زمان نسبت کودکان سفیدپوست شهری که با والدین متاهل زندگی میکنند ثابت ماند و نسبت کودکان سیاهپوست شهری که با والدین متاهل زندگی میکنند در واقع افزایش یافت. اکنون شکافهای قابل توجهی بین مناطق روستایی و شهری در درصد کودکان سفیدپوست وجود دارد که با والدین متاهل در تمام مناطق زندگی میکنند، از 5.7 درصد در غرب میانه تا 12.3 درصد در شمال شرقی.
این یافتهها نشان میدهد که استفاده از ازدواج و اندازه خانواده به عنوان معیار تأمین بودجه حمل و نقل در واقع احتمالاً به مناطق روستایی آسیب میرساند. دلایل سادهتری بر اساس عدالت و عقل سلیم برای حمایت از حمل و نقل روستایی وجود دارد. کسانی که در مناطق روستایی آمریکا زندگی میکنند باید مسافتهای بیشتری را برای دسترسی به ضروریات اساسی طی کنند: مدرسه، مراقبتهای بهداشتی، مراقبت از کودک، کار، حتی مواد غذایی. زیرساختهای مؤثر میتوانند این موانع جغرافیایی پرهزینه را کاهش دهند.
سیاستهای دیگر میتواند خود خانوادههای روستایی را تقویت کند. مطالعه ما دو دلیل اصلی برای کاهش نرخ ازدواج و افزایش نرخ فرزندآوری خارج از ازدواج در مناطق روستایی شناسایی میکند: سطح تحصیلات پایینتر زنان روستایی (20.2 درصد از زنان روستایی دارای مدرک لیسانس هستند در مقابل 33.2 درصد از زنان شهری) و درآمد خانوار پایینتر در مناطق روستایی (62.9 درصد از خانوارهای روستایی در مقابل 50.5 درصد از خانوارهای شهری کمتر از 50000 دلار درآمد دارند). این نتایج نباید تعجبآور باشد. به خوبی ثابت شده است که یک ارتباط مثبت قوی بین تحصیلات و درآمد بالاتر و نرخ ازدواج بالاتر و فرزندان بیشتری که در داخل ازدواج به دنیا میآیند وجود دارد.
سیاستهایی که دسترسی به آموزش عالی را گسترش میدهد یا مشاغل با دستمزد بهتر ایجاد میکند، با سیاستهای خانوادهدوستانه که شامل برنامههای کاری منظم، مرخصی والدین و مراقبت از کودک میشود، به کاهش فشار مزمن که خانوادههای روستایی با آن مواجه هستند کمک میکند. جوامع روستایی و محققانی که در مورد آنها مطالعه میکنند، حداقل از دهه 1980 خواستار این نوع برنامهها و حمایتها بودهاند.
اولویتبندی اخلاقی ازدواج سنتی بر انواع دیگر خانوادهها، سیاست حمل و نقل معقولی را ایجاد نمیکند. همچنین استراتژیهای توسعه روستایی مؤثری را ایجاد نمیکند. به جای تصمیمگیریهای خودسرانه در مورد تأمین بودجه زیرساختها بر اساس کلیشههای قدیمی درباره زندگی خانوادگی در شهرهای کوچک، ما به سیاستهایی مبتنی بر دادههای علمی اجتماعی معتبر برای حمایت از نیازهای واقعی خانوادههای روستایی نیاز داریم.